PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : متوقف كردن توقف ناپذير؛ به مناسبت سالگرد زخمي شدن مونيكا سلس


Nima93
05-01-2013, 06:24 PM
متوقف كردن توقف ناپذير

http://www.tennis-image.com/images/78142313278174855357.jpg


تا حالا پيش آمده كه در محل كار خود باشيد و خبري ناگهاني از دنياي تنيس شما را شگفت زده كند، خبري كه باعث شود همكارانتان تماس تلفني خود را در ناباوري و هراس قطع كنند و در دفتر كار راه بروند و از همديگر بپرسند “آيا باورت مي شود؟”
اين اتفاق براي من دقيقا يك مرتبه رخ داد: چنين روزي در 20 سال پيش، 30 آوريل 1993. يكي از دوستانم در دفتر پيش من آمد و با حالتي كه نيمي از آن گزارش واقعيت و نيمي ديگرش سوالي غيرقابل باور بود، گفت “مونيكا سلس چند لحظه پيش در جريان يك مسابقه در آلمان ضربه چاقو خورده!؟”
هيچ داستاني در ورزش نوين به اين اندازه بزرگ يا غير قابل هضم نبوده. چه كسي به يك بازيكن تنيس ضربه چاقو مي زند؟ علاوه بر اين، چه كسي به پشت يك دختر 19 ساله هنگامي كه مقابل تماشاگران بي شمار در حال رقابت است با يك چاقوي 20 سانتي متري ضربه مي زند؟ آن شخص گانتر پارچي (Gunter Parche) بود، براي هميشه معروف به “طرفدار ديوانه استفي گراف،” مردي چاق و ژوليده كه مي خواست به بازيكن محبوبش كمك كند تا رقيب جوانش را كنار بزند و دوباره به صدر رنكينگ تنيس زنان بازگردد. عمليات – به طرز وحشيانه اي – موفقيت آميز بود: سلس تور تنيس زنان را براي دو سال ترك كرد و هنگامي كه بازگشت، فقط سايه اي از بازيكن تسخير ناپذير گذشته بود. در واقع گراف به رنك 1 بازگشت و گرند اسلم هاي بيشتري برد.
و پارچي از نظر رواني بي ثبات تشخصي داده شد و هيچ گاه به زندان نرفت. به همين دليل، سلس از آن زمان ديگر به خاك آلمان گام نگذاشت.
شايد بدترين قسمت داستان غمگين اينست كه در آوريل 1993، واقعا هيچ چيز ديگري وجود نداشت كه بتواند مونيكا سلس را متوقف كند. او هفت تا از هشت گرند اسلم قبلي را به خود اختصاص داده بود و بعد از قهرماني در آزاد استراليا 1993 به نظر مي رسيد در كل فصل سلطنت و سه گرند اسلم باقي مانده را هم كسب كند. پدرش، كارولج (Karolj) در گذشته گفته بود كه او از دوران كودكي هيچ چيز بيشتر از ضربه زدن به توپ تنيس نمي خواسته. بيشتر از هر بازيكن تنيسي كه تا به حال ديده ام، سلس در آن دوران به نحوي بازي كرد كه فقط مي توان آن را با كلمه “نشئه” توصيف كرد. به نظر مي رسيد هيچ چيزي نمي تواند او را بيدار كند. تا اينكه اين لحظه فرا رسيد.
پيش از اينكه سلس در اواخر دهه 1980 به عنوان يك نوجوان 15 ساله 45 كيلوگرمي به تور زنان وارد شود، تصور جنگجويي ترسناك تر از گراف دشوار بود، ولي مونيكا با او برابري كرد. هيچ چيز “زنانه” يا زيبايي درباره سوئينگ هاي پرقدرتش – سلس از هر دو بال با دو دست ضربه مي زد – يا صداي بلندي كه هنگام زدن آن ها توليد مي كرد وجود نداشت. از نظر قدرت و اراده، سلس سطح توقع را بالاتر مي برد و راه پيشرو را نشانه مي گرفت. وقتي در بهترين روزهايش بود، از 1991 تا 93’، هيچ حريفي برايش وجود نداشت. تعجبي ندارد كه خيلي از بازيكنان امروزي، از جمله سرنا ويليامز و آنا ايوانويچ از او به عنوان الهام بخش ياد مي كنند.
اگر درس يا پندي در داستان سلس وجود داشته باشد، شايد اين باشد كه داشتن خصوصيت جنگندگي در تنيس، يا هر ورزش ديگري، دارايي حساس تري از آن چيزيست كه فكر مي كنيم. در ابتدا، او براي بازگشت به زمين تنيس ترديد داشت. هنگامي كه مجددا به چهره ثابتي در تور تبديل شد، بُرَندگي، تشنگي، ذوق جواني – همينطور قدرت بدني چشمگير – خود كه زماني او را توقف ناپذير كرده بود را از دست داد. اگر چاقو خوردنش كاركنان دفتر را در نيمه ديگر جهان شوكه كرد، تصور كنيد چه تاثيري بر روي او داشته، و تصور كنيد فراموش كردن آن ضربه چقدر برايش دشوار بوده.
پس از هامبورگ، مونيكا فهميد كه زندگي بيشتر از ضربه زدن به توپ تنيس است، كه يك بدشانسي براي هر بازيكن حرفه اي است. او در ترسناك ترين و دائمي ترين حالت ممكن ضربه خورد تا از نشئگي بيرون آيد. اما در دوره كوتاه، درخشان و شكست ناپذيري كه در آن بود، تنيس زنان را تغيير داد و مانع پرش را براي قهرمانان آينده بالاتر برد.

نوشته اي از استيو تيگنر (Steve Tignor)، سردبير اجرايي مجله تنيس (Tennis Magazine)
منتشر شده در 30 آوريل 2013 | منبع: Tennis.com