نمایش پست تنها
قدیمی 06-11-2011, 04:30 PM   #15
Pouya
RogeLleyton's Lover
 
آواتار Pouya
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
پستها: 2,046
سپاس: 22,965
در 2,038 پست 18,994 بار سپاسگزاری شده
بازیکن (های) مورد علاقه: Sampras-Hewitt-Federer-Lavor-Navratilova-Borg-Edberg-Henin-Rafter-Murray-Goffin-Dolgopolov-Isner-Ferrer-Janowicz-Dimitrov/Sharapova// Gasquet-Fognini-Paire-Youzhny-Llodra-Fish-del Potro-Davydenko-Kokkinakis-Saville-Sock-Harrison-Nishikori////Bryans
پیش فرض

خاطراتی که من از تنیس دارم عمدتا به قبل از سال 2007 برمی گرده. از آخرین نبرد های سمپراس-آغاسی و قهرمانی های هیوئیت گرفته تا قدرت نمایی فدرر در گرند اسلم ها و نهایتا خداحافظی آغاسی ، دوست داشتنی ترین و سخت ترین رقیب در کل دوره تنیس دیدنم. از اون سال به بعد به جز ویمبلدون 2009 تقریبا هیچ تورنمنتی رو به شکل جدی دنبال نکردم تا این فصل که با این سایت آشنا شدم و دوباره به تنیس دیدن علاقه مند شدم.
یکی از بهترین خاطره هایی که از تنیس دارم مربوط میشه به 8 سال پیش.با اینکه خیلی ازش گذشته، بعضی صحنه ها و امتیازاش دقیقا یادمه.قبل از اینکه بنویسمش هم دوباره ریز نتایج ست ها رو نگاه کردم تا روایتم درست باشه.البته فکر میکنم خیلی ها از بچه ها این بازی رو -حداقل همون موقع - ندیدن.خیلی فکر کردم و سعی کردم تا حسی رو که اون موقع داشتم منتقل کنم.امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره.

سال 2003 - دیویس کاپ - مرحله نیمه نهایی - بازی 4ام -ملبورن استرالیا.

در 3 بازی قبل 2-1 جلو بودیم ولی به بازی پنجم امیدی نداشتم. میدانستم این بازی است که سرنوشت برنده را تعیین می کند. مطمئن بودم پیروز می شویم. هر چه باشد ما میزبان هستیم. رقیب ، تازه ویمبلدون را فتح کرده بود ولی آن موقع تا این حد شناخته شده نبود. چهره سردی داشت. موهایش را طبق معمول آن سال ها از پشت بسته بود. مصمم به نظر می رسید. همه بازی هایش را مقتدرانه برده بود و یک تنه تیمش را تا اینجا بالا آورده بود. در بازی اول هم فیلیپوسیس را برده بود- مثل فینال ویمبلدون چند ماه قبل-. آن موقع خیلی جدی نگرفتمش. قهرمانیش در ویمبلدون را یک اتفاق میپنداشتم. به هر حال پیت خداحافظی کرده بود و هیوئیت و آغاسی هم تورنمنت خوبی نداشتند...

بازی شروع شد. در ابتدا هیچ کس به دیگری باج نمی داد.ست اول 5-5 شد. رقیب آماده تر به نظر می رسید، ولی احساس می کردم لیتون در لحظات حساس بازی را به سود ما خواهد نمود. اما انگار اشتباه می کردم. لیتون برک شد و مو قشنگ ست 1 را 7-5 برد. کم کم داشتم میترسیدم، ولی بازی نزدیک بود و لیتون میتوانست در ادامه نتیجه را عوض کند.

مو قشنگ ست 2 را طوفانی تر آغاز کرد. سرویس هایش خیلی خوب بود و فورهندش مهلک و دقیق. دراپ شات ها و بک هند وینر هایش امان لیتون را بریده بود. فوت ورک و بازی خوانیش هم عالی بود. انگار اصلا نقطه ضعفی نداشت. هم شیفته بازیش شده بودم و هم چهره محکم و مصممش. به خودم گفتم جایگزین سمپراس را پیدا کردم. بعد از این بازی او را به لیست محبوبانم اضافه می کنم. البته باید امروز ببریمش. بازی برایم خیلی مهم بود. ولی اگر ببازیم هیچ گاه نمی بخشمش. بازی خیلی حساس بود و شکست عملا به معنی پایان فصل برای هر دو بود. هنوز امید زیادی داشتم. اما دوندگی های لیتون کاری از پیش نمی برد ، از lob ها و volley هایش هم دیگر خبری نبود... خیلی بد باختیم ... در یک چشم بهم زدن: 6-2 .

ست 3 شروع شد. بازی همان روند قبل را داشت. لیتون با تمام وجود تلاش میکرد ولی انگار فایده ای نداشت... امیدم لحظه به لحظه کمرنگ تر میشد تا اینکه نتیجه 5-3 شد: سروینگ فر ده مچ! باورم نمیشد. داریم در زمین خودمان تحقیر می شویم... امیدم تقریبا صفر شد... اما به یکباره ورق برگشت. مو قشنگ برک شد: 5-4 . اما هنوز تمام نشده بود. 6-5 عقب بودیم و لیتون سرو میزد. موقشنگ عزمش را برای برد جزم کرده بود. این گیم از سخت ترین و عذاب آور ترین لحظات زندگیم بود. مردم و زنده شدم تا لیتون در رالی های طولانی آن مچ پوینت ها را به طرزی باورنکردنی سیو کرد. انگار واقعا داشت از کشورش در برابر دشمن دفاع می کرد. لحظات آخر به اندازه یک عمر طول کشید اما به هر ترتیبی بود در تای برک پیروز شدیم. نفسی به راحتی کشیدم. حالا شدیم 2-1 .

ست 4 ام پایاپای پیش می رفت. اینبار برعکس ست قبل شد. موقعیت های زیادی را از دست دادیم. 6-5 جلو بودیم و رقیب سرو میزد. لیتون با تلاش زیاد بازی را به ست پوینت می رساند. موقشنگ دراپ شات می زند ، لیتون به زحمت توپ را رد می کند ، سوئیسی والی مهلکی می زند ، لیتون به سختی توپ را می زند و زمین می خورد... باز هم نشد... اما نه! توپ به شکلی خارق العاده به انتهای زمین سوئیس برخورد کرده است. عجب امتیازی! بازی 2-2 می شود. نفسم از خوشحالی بند آمده. بالاخره به بازی برگشتیم.

جوان سوئیسی انگار رمقی برایش نمانده. ست پنجم زودتر از آنچه فکر می کردم به پایان می رسد. 6-1 برای استرالیا. استرالیا 3-2 سوئیس را شکست می دهد ، به فینال می رسد و با شکست اسپانیا قهرمان می شود. هیوئیت در آن بازی خوان کارلوس فررو را 3-2 می برد.

هیوئیت با آن بازی قهرمان من شد. از آن بازی خیلی چیز ها یاد گرفتم. هر چند وقت یکبار دوباره نگاهش می کنم. یاد گرفتم که باید تا آخرین لحظه جنگید و هیچ وقت از زندگی قطع امید نکرد. و اما آن مو قشنگ سوئیسی ... از آن به بعد طرفدارش شدم و تقریبا همه بازی هایش را با شور و هیجان خاصی دنبال کردم. اگر اشتباه نکنم این اولین و آخرین باری بود که بازی 2-0 برده را می باخت. البته آن موقع اصلا فکر نمی کردم رکورد سمپراس را بزند و به بهترین تنیسور تاریخ تبدیل شود. تقدیر چیز جالبی است... نمی دانم... شاید اگر آن بازی را می برد ، الان طرفدارش نبودم.

ویرایش توسط Pouya : 06-11-2011 در ساعت 09:28 PM
Pouya آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
41 کاربر زیر از شما کاربر گرامی Pouya به خاطر این پست سپاسگزاری کرده اند: