پاسخ : بحث ، گفتگو و تبادل نظر پیرامون مسترز ایندین ولز
فدرر دیگر نمی تواند گرنداسلم ببرد.
فدرر دیگر نمی تواند نادال یا جوکوویچ را در گرنداسلم شکست دهد.
فدرر دیگر توانایی رقابت در چند بازی ۵ سته پیاپی را ندارد.
اگر فدرر شانسی برای فتح گرنداسلم داشته باشد، در ویمبلدون است؛ آن هم در صورتی که قرعه آسان باشد.
فدرر دیگر وضعیت جسمانی مطلوبی ندارد و باید با واقعیت (=سن) کنار بیاید.
فدرر به تهِ خط رسیده و شاید بهتر است خداحافظی کند.
این گزارهها و گزارههایی مشابه، تنها بخشی از نگرانیهای هواداران راجر فدرر پیش از آغاز نخستین گرنداسلم سال بود. او پس از ۶ ماه به میادین برگشته بود؛ به استرالیا. جایی که آخرین بار ۷ سال پیش در یک نمایش حیرتانگیز مقابل اندی ماری، قهرمانی را تجربه کرده بود.
استاد پس از آن شب دیگر رنگ فینال ملبورن را ندید و حالا قرعهای بسیار دشوار را مقابل خود میدید؛ شاید دشوارترین قرعهاش در این سالها. او باید بردیک، نیشیکوری و ماری را میبرد تا تازه به نیمهنهایی میرسید. حریف احتمالی او در این مرحله هموطنش استن واورینکا بود و در فینال نیز جوکوویچ یا نادال. مگر میشد جدول را ازین سختتر چید؟
فدرر اما فکر دیگری داشت: “جدول را فراموش کن پسر! به بازی بعدی فکر کن. خواهیم دید که تا کجا خواهی رسید.”
او بردیک را در یک شب بهیادماندنی در یک نمایش خارقالعاده تحقیر کرد و توانست بر نیروی جوانی سامورایی ژاپنی غلبه کند. در این بین جوکوویچ و ماری حذف شدند. جدول سادهتر شد؛ اما فاصله تا رویا همچنان زیاد به نظر میرسید. استاد برای رسیدن به فینال، استن را ناکام گذاشت تا نشان دهد هیچوقت نباید از او چشمپوشی کرد. حریفش در گام آخر، همان همیشگی بود؛ رافائل نادال. کسی که یک دهه مقابل فدرر در گرنداسلم شکستناپذیر مانده بود. گویی همهچیز برای یک شکست حماسی دیگر فراهم شده… .
فدرر اما فکر دیگری داشت: “گذشته را فراموش کن. برو و تمام تواناییت را در زمین بگذار. همه چیزت را؛ حتی اگر تا ۶ ماه نتوانی راه بروی. فرض کن آخرین فرصت است. یا الان، یا هیچوقت!”
او ست اول را برد اما دومی را واگذار کرد. ست سوم را کوبنده آغاز کرد، اما ست چهارم را با ناامیدی به پایان رساند. پس از اینکه در ست سرنوشت ۳-۱ عقب افتاد، همهچیز تمامشده به نظر میرسید؛ اما نه برای راجر فدرر ِ ۲۰۱۷ . او تسلیم نشد. جنگید؛ برای هر امتیاز. بکهندهایی زد که مدتها نزده بود. فورهندهایی زد که غیر قابل برگشت بود؛ حتی برای نادال. ریترن دیگر نقطه ضعف او نبود و سرویس مثل همیشه به کمکش آمد تا بهترین “۵ گیم” عمرش را بازی کند. ۵ گیمی که شاید تاریخ تنیس را ورق زد. ماتادور باورش نمیشد؛ اما چارهای جز تسلیم نداشت. فدرر گویا سوار بر ماشین زمان، به دهه قبل رفته بود و مانند ققنوس دوباره متولد شده بود. ضعفهایش به قوتش تبدیل شده بودند. نمیتوانست خطا کند و به قول پل نیومن در فیلم بیلیاردباز “نمیتوانست ببازد.”
فدرر که بارها تا آستانه رسیدن به هجدهمین گرنداسلم پیش رفته بود و ناکام بازگشته بود؛ در غیر قابل تصورترین تورنمنت و فینال ممکن، آرزوی خود و هوادارانش را تحقق بخشید، جام را از دستان راد لیور گرفت و شاید مهمترین بازی تاریخ تنیس را رقم زد. اگر ۲۰ سال بعد بازیهای بزرگ تنیس را لیست کنند، فینال ملبورن ۲۰۱۷ قطعا آن بالاها خواهد بود.
انگار همه هواداران استاد راضی شده بودند و افتخار دیگری از او نمیخواستند. برخی منتظر ویمبلدون بودند و برخی میگفتند همین هم کافی است. همه کار کردهای پیرمرد.
فدرر اما فکر دیگری داشت: “وقتی میتوانی بالاتر بروی، چرا توقف کنی؟ تا جایی که میتوانی پرواز کن… .”
۱ ماه و نیم پس از شب فراموشنشدنی ملبورن، دوباره به سد همیشگی خورد. رافائل نادال. این بار در ایندینولز که از محبوبترین تورنمنتهای اوست. انتظارات این بود که بازی نزدیک باشد؛ شاید حتی شانس نادال کمی بیشتر بود. اما بازی تقریبا یکطرفه بود. نادال در فرم بدی قرار نداشت؛ اما فدرر گویا از جهانی دیگر آمده بود. جهانی که خاص خودش بود. جهانی که در آن “نمیتوانست ببازد.”
حالا میتوان به قهرمانی در ایندینولز هم فکر کرد. یا حتی داشتن یک فصل خاک موفق. ویمبلدون که سر جای خودش است… .
فدرر اما شاید فکر دیگری در سر دارد: “برو و در زمین تا میتوانی لذت ببر. سن تنها یک عدد است! به سخرهاش بگیر…”.
|