یادش بخیر مستند سراب رو سعیدامامی ساخت.........!!!!!!
======================================
به بهانه حضور پرشور تماشاگران ایرانی در ورزشگاه های استرالیا
این سرمایه های ملی غیرقابل پخش!
بیست و چند سال پیش از شبكه اول تلویزیون مستندگونه ای به نام
«سراب» پخش می شد؛ ماجرایی پر آبِ چشم درباره ایرانیانی که به غربت مهاجرت کرده بودند.
همه آنها مقابل دوربین سرگذشت تلخ شان را به زبان می آوردند؛ بی پولی، زندگی دشوار، برخورد سرد غربی ها و بی عاطفه بودن آنها و آرزوی بازگشت به مرز پرگهر. بعد از این همه سال و رشد و توسعه رسانه ها دیگر کمتر کسی این داستان ها را یکسره باور می کند.
بخشی از کسانی که تن به مهاجرت می دهند و آب غربت از گلویشان پایین می رود ممكن است نتوانند در سرزمین تازه زندگی کنند و به وطن برگردند؛ به دلایل مختلف. وابستگی های عاطفی یا ناسازگاری با محیط تازه یا هر دلیل دیگر یا دغدغه هایی که با انسان به سبب انسان بودن او - فارغ از محیط - همه جا هست اما تصاویری که تلویزیون ایران از تماشاگران ایرانی نشان می دهد می تواند نشانه ای باشد برای اینكه به مهاجر ترک وطن کرده ایرانی بد هم نمی گذرد!
چندی پیش صادق زیباكلام در مناظره ای با عبدالحسین خسروپناه که به میزبانی برنامه تلویزیونی «زاویه» از شبكه چهارم پخش شد گفت: «طی 150 سال گذشته میلیون ها نفر از این طرف به غرب رفته اند، اما حتی 20 نفر هم از آنجا نیامده، اینجا زندگی بكند!»
این مقدمه شاید نالازم اما به موضوع تماشاگران ایرانی حاضر در استرالیا برمی گردد. اینكه در رسانه های رسمی به حضور آنها افتخار می کنیم اما از نشان دادن چهره شان سر باز می زنیم.
چهره دختر بلوند و موطلایی استرالیایی قابل پخش است اما پیرزن ایرانی که تی شرت تیم ملی را پوشیده و با تمام سلول هایش سربازان ما را در آن سوی مرزها تنها نمی گذارد نباید پخش شود! موفقیت های فیروز نادری در ناسا و مریم میرزاخانی در کسب مدال ریاضی در فضای مجازی و بین مردم قابل افتخار است اما در رسانه های رسمی نباید در موردشان زیاد حرف زد.
درک اینكه چه سیاستی پشت این ماجراست شاید چندان هم پیچیده نباشد. آنها خوب هستند مادام که مثل ما فكر کنند، حرف بزنند و لباس بپوشند. در غیر این صورت ما حق داریم صدای جیغ و هورا کشیدن شان را پخش کنیم اما سیمای شان را نه! حق داریم از دور نشان شان بدهیم و بگوییم آنها دوستان ما هستند اما برای یک بار هم میکروفون را در اختیارشان نگذاریم تا کلمه ای حرف بزنند؛نگاهی ابزاری به آدم های که اگر در اندیشه با ما تفاوت دارند در ریشه یکی هستیم و قلب مان برای یک ایران می تپد.
منصفانه نیست همه بادام های تلخ این ماجرا را در سبد صدا و سیما بگذاریم چرا که عموماً جای دیگر تصمیم می گیرند و به تهیه کنندگان و برنامه ریزان تلویزیون هشدار می دهند ( و به ما رسانه ها هم).
سال ها این گونه نگاه و استفاده کردن از آدمها نكوهش می شد و کشورهای غربی را شماتت می کردند که از شهروندان شان استفاده ابزاری می کنند و حالا دقیقاً همان رفتار را انجام می دهیم.
چیزی مثل وقت تلف کردن بازیکنان فوتبال. وقتی بازیکن یک تیم عربی مقابل ما وقت تلف می کند اسمش را می گذاریم « ضد فوتبال کثیف بحرینی» و وقتی ستاره تیم ملی خودمان بی هیچ برخوردی مثل مار به خودش می پیچد و وقت می کُشد گزارشگر وطنی آن را « تاخیر تاكتیکی هوشمندانه» نام می گذارد! نتیجه نهایی هر کاری اگر به سود ما رقم بخورد این وسط دروغکی گفتن هم به کسی برنمی خورد و جای دوری نمی رود!
اینكه دیدن این همه ایرانی جلای وطن کرده که عموماً هوش و ژن و ثروت شان را برداشته اند و رفته اند حالا به شهروندان آداب دان و موفق و خوش چهره ای برای استرالیا تبدیل شده اند اسباب خوشحالی است یا ناراحتی بحثی دیگر است، اینكه چند صد نفر در راه این رفتن طعمه دلال های تایلندی و مالزیایی شده اند و سرانجام در قعر اقیانوس ماهی ها گوشت تن شان را نوک زده اند و حالا در استادیوم حاضر نمی شوند تا ایران را تشویق کنند و اصولاً کسی دوست ندارد آمارشان را در بیاورد هم ماجرای دیگری است اما نمی شود تا ابد این هموطنان پرشور را از دور نشان داد و گفت سرمایه ملی هستند!
این چه سرمایه ای است که در جیب کشوری دیگر قرار دارد و ما فقط مجاز به پخش گزینش شده صدایشان هستیم و حتی سیمای شان را هم نمی توانیم نشان بدهیم؟
با هموطنان مان که هنوز «ایران» عشق و حرف و درد مشترک شان است مهربان تر باشیم. ما درختی با یک ریشه واحد هستیم، این همه میوه هایمان را با تیغ نگاه سلیقه ای از هم جدا نكنیم.
http://www.asriran.com/fa/news/376857
این جملات رو باید با آب طلا نوشت بخدا.........
آيتام نوشته است: دو وظيفه اصلي صدا و سيما : پيدا کردن زنان با حجاب در بازي هاي فوتبال و واليبال پيدا کردن زنان بي حجاب در راهپيمايي 22 بهمن و روز قدس
http://talarebourse.bourex.info/view...asc&start=2200