PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شیرین ترین و تلخ ترین خاطرات خود را از تماشای بازی های تنیس بگویید...!


S.A.IVI.A.N
06-10-2011, 11:38 PM
شیرین ترین و تلخ ترین خاطرات شما از تماشای بازی های تنیس چیست؟:655:

خیلی جالبه واسم که بدونم همه بچه ها در حین دیدن بازی های تنیس و بازیکن مورد علاقه شون ،یا پس از پایان بازی چه خاطرات ، اتفاقات و حس هایی رو پشت سر گذاشتن!

لطفا همه بیان بگن ،فکر کنم جالب باشه واسه همه!

اگه امکان داره در دو قالب شیرین ترین خاطره و تلخ ترین خاطره بیان کنید!

S.A.IVI.A.N
06-11-2011, 12:01 AM
خوب اولین خاطره رو خودم میگم!:434:
اول تلخترین خاطره رو میگم که بعد شیرینی رو بگم شیریش خوش مزه تره:160:

اول از همه بگم که کلا خاطرات من از تنیس بیشتر مربوط به احساساته،چون اتفاق مهمی که یادم بیاد تو اون روز و حین افتاده باشه یادم نمیاد!:443:

یادمه فینال ویمبلدون 2007 بود. یادش به خیر. اون بازی راجر میخواست با قهرمانی به رکورد بورگ برسه. و رافا هم هنوز غیر از رولند هیچ گرند اسلمی نداشت. سخت بود انتظار اینکه رافا بتونه ویمبی رو ببره.مخصوصا اینکه سال قبلش هم به راجر باخته بود!
خلاصه من و داداشام رفتیم خونه یکی از آشنایان بازی رو ببینیم! ست اول رو راجر برد و ست دو رو رافا. کم کم امیدمون به برد بیشتر میشد. جالب اینجاش بود که هر چی از بازی میگذشت خونه شلوغ تر میشد.تو عمق بازی بودم. بین ست ها که حواسم از بازی خارج میشد یهو میدیدم 10 20 نفر تو سالن نشستن و دارن بازی رو نگاه میکنن!:193: خیلی از اونایی که میومدن و اکثرا اشنا بودن تا حالا تنیس هم ندیده بودن اما اون بازی به دلیل حساسیت بالای که داشت همه رو محو خودش کرده بود. ما هم که خیلی برامون مهم بود با هر امتیاز خوشحالی میکردیم.خلاصه جو جوری شد که دیگه هر پوینت حساس میشد برا همه و با هر پوینت یه گروه خوشحالی میکردن و یه گروه ناراحت!:350:
جالب اینجا بود که از اون همه ادم که اومده بودن تنها من و داداشم طرفدار رافا بودیم. بقیه همه راجری بودن یا راجری شدن از شانس ما. خلاصه جوری شده بود اواخر بازی که جو خونه خیلی سرم اثر گذاشته بود.جو خیلی بدی بود. همه دورو بریات راجری:3t1: بازی هم حساس:243: طوری شده بود که با هر امتیاز رافا احساسات خالی میکردم!
خلاصه چشمتون روز بد نبینه،تو اون شرایط هم رافا باخت:243: ما هم با احساسات داغون و سر بزیر و دمغ کارمون رو تمام کردیم!:243:
دیگه توبه کردم جایی که راجری هست تنیس نبینم.دیگه اونجا نرفتم واسه تنیس:182: هیچوقت اون بازی یادم نمیره. هرچند یه بازیه زیبا بود!

Mohammad Reza
06-11-2011, 06:25 AM
خب خب خب!:534:حرف از خاطره شد:689:...بسی خاطره زیاد است:GFather:

مطمئنن علاقمندان به تنیس بیشتر از گرند اسلم خاطره دارند تا مسترز و تورنمنت های پایین تر!:?:

من تقریبا از 2008 تنیس رو میدیدم(البته اواخر 2007 هم بازی ها رو دست و پا شکسته دنبال میکردم)بخاطر همین خاطراتم بیشتر مربوط به سال 2008 به بعد است!

مطمئنن یکی از بدترین سال های اسطوره سال 2008 بود و من هر وقت یاد این سال می افتم برام خاطره بدی داره.:closedeyes:

اینو هم بگم هر شکست راجر برام تلخ و دردناکه:1067:

فینال استرالیا اپن 2009 یکی از تلخ ترین خاطرات بود..چرا که منم همراه با اسطوره بغضم را ترکوندم:240:چونکه همه تو خونه ما راجری هستن بعد از اون باخت هیچ کس چیزی نمیگفت و سکوت عجیبی تو خونه ما حکم فرما بود!:243:

هیچ وقت رولند گاروس 2009 رو از یاد نمیبرم!فوق العاده بود...بسیار بسیار شاد شدم و تا چند روز فول شارژ به خوشحالی می پرداختم:001_tongue:تو اون روز خودم تنها خونه بودم و به تنهایی جشن قهرمانی رو گرفتم!
امسالم یکی از خاطرات بدم در رولند بود!اصلا تحمل دیدن بازی فینال رو نداشتم بخاطر همین فقط ست اول رو نگاه کردم و وقتی دوباره به خونه برگشتم یه لحظه اوضاعم خراب شد و فشارم افتاد و به قلبم فشار اومد:16::48:البته نمیدونم چرا!این بازی خیلی برام حساس بود،اینقد برام تلخ شد که بعدش با داداشم که خودش یه راجری عجیب هست دعوام شد!کلا هر کی میدیدم باش دعوام میشد!اوضاع خیلی بدی بود...

فینال ویمبی 2009 بهترین خاطره عمرم در ویمبی بود!بسیار بسیار خوشحال شدم...بعد از اون همه ساعت،واقعا حال کردم...

تلخ ترین شکست هم در ویمبی 2008 صورت گرفت...نمیتونم راجع بهش حرف بزنم...من اواخر بازی رسیدم بخاطر اینکه تمرین تئاتر بودم!بدجور حالم گرفته شد...

ولی در کل از ویمبی همش خاطره خوب دارم.

تلخ ترین شکست عمرم!یو اس اپن 2009...جایی که راجر واقعا باید میبرد...ماه رمضون بود...از ساعت 12 تا 6 صب بیدار و منتظر قهرمانی راجر اما...واقعا برام تلخ بود چرا که بعدش اصلاخواب به چشمانم نرفت و تا چشمام میبستم همش خیال میکردم راجر برده و بعدش که یکم میخوابیدم همش خواب قهرمانی راجر رو میدیدم...چه بساطی بود...هممون بیدار بودیم و بازی رو میدیدیم...یاد آوریش برام خیلی تلخه چرا که راجر با اون قهرمانی و بعدش قهرمانی در استرالیا 2010 4 گرند پشت هم رو میگرفت...

Behnam RF
06-11-2011, 09:35 AM
من هم همانند محمد رضا ، تلخ ترین استرلیا 2009 و مادرید 2011 ، شیرین ترین برد ها هم، کل 2009 :434: ،
و بازی فینال یواس 2009 که از ساعت 12 تا 6 صبح من بیدار بودم، یکی از باحال ترین باخت های راجر بود برای من :350:، چون از هر دو بازیکن لذت میبردم.:655:

Paymaan
06-11-2011, 10:42 AM
برای من تلخ ترین خاطره فینال استرالیا 2009 بود که با اون بازی 5 ساعته ای که نادال مقابل ورداسکو انجام داده بود اصلا فکرش هم نمیکردم که راجر به رافا ببازه. موقع مراسم بعد از بازی که شد یادم میاد من و داداشم و مادرم داشتیم چای میخوردیم و مراسم رو نگاه میکردیم. یک دفعه دیدیم راجر زد زیر گریه و همه ما بی اختیار بغض کردیم و منم زدم زیر گریه. (نکته جالب این بود که من تاحالا گریه برادرم رو ندیده بودم!). کلا صحنه ناراحت کننده ای بود و فک کنم هر موجود فدرری ای در اون لحظه گریش میگرفت.:240:. ویمبلدون 2008 هم مسابقه اپیکی بود در نوع خودش.
خاطره شیرین هم زیاد دارم مثل : us open 2008 , french open 2009 , wimbledon 2009
استرالیا 2010 هم هیچ وقت از یادم نمیره! چون نتونستم اون بازی رو ببینم چون اون موقع مدرسه بودم. یادم میاد زنگ آخر کلاسمون بود و ما درس نحس عربی رو داشتیم . منم از کلاس اومدم بیرون و به مادرم زنگ زدم که به مدرسه بگه منو بفرستن خونه. همین اتفاق هم افتاد و من با آژانس رفتم خونه ولی تا رسیدم و در رو باز کردم سروینگ فور د مچ فدرر بود!:254::182: ببخشید که زیاد فک زدم.

تنها چیزی که تنیس کم داره یه فدرر - نادال در فینال US OPEN هست!

Mohammad
06-11-2011, 11:27 AM
فکر کردم دیدم همیشه هیچ وقت نه برد رافا خیلی خوشحالم کرده نه باختش و نه در مورد هیچ بازیکن دیگه ای.

manoochehr
06-11-2011, 11:48 AM
شیرن ترین ها: قهرمانی نعلبندیان مسترز کاپ 2005 مسترز مادرید و پاریس 2007 فینال پاریس خیلی چسبید نعلبندیان نادال رو تو فینال 6/4 6/0 برد. نعلبندیان و هیویت استرالیا 2011 خیلی چسبید نعلبندیان انتقام شکست wimbledon 2002 رو از هیویت گرفت . قهرمانی دلپو یو اس 2009 قهرمانی دلپو تو 4 تا atp پیاپی. برد دلپو در برابر راجر مسترز کاپ 2009. تلخ ترین ها : شکست argentina در مقابل اسپانیا فینال دیوس کاپ 2008. شکست نعلبندیان در ایندین ولز 2009 مقابل نادال تو اون بازی نعلبندیان 5 تا مچ پوینت داشت و بازی رو باخت:240: شکست دلپو در فینال مسترز کاپ 2009 در مقابل داویدنکو. (کاناس عزیز یادم رفت شیرین ترین پیروزی کاناس بردش مقابل راجر ایندین ولز 2007 و بازم بردش در مقابل راجر میامی 2007 و تلخ ترینش شکست کاناس در مقابل جوکو فینال ایندین ولز 2007.)

Hatam
06-11-2011, 12:55 PM
تلخ ترین شکستی که از رافا دیدم رم 2008 مقابل فررو بود این باخت خیلی برام سنگین بود اونم توی راند دوم اصلا فکرشو نمیکردم رافا ببازه دیگه مطمئن بودم که رنک 2 ماله نوواکه ولی رافا دمش گرم نه فقط اجازه نداد نوواک 2 بشه رنک 1 هم که شد.
خاطره شیرین هم که تا دلتون بخاد از رافا داشتم

koury
06-11-2011, 02:04 PM
منم تقریبا یه جورائی مثل ممدم... با تمام وجودم رافا رو میپرستم ولی هیچوقت طوری نیست زندگیم رو فدای تنیس کنم، اگرم گریه ای کردم مطمئنا ریشه در چیزی غیر تنیسی داشته ولی ممکنه بغض آدم با برد و باخت ها بشکنه! برای اسپم نشدن پستم یه سری خاطره ی بد و خوب مینویسم:

خاطرات بد:

1. اگه بازیهای زنان هم حساب میشه باخت ماریا به هنین در اپن استرالیای 2006 بود فک کنم که 7-8 صبح بود و خیلی هضمش برام سخت بود بخصوص که ماریا خیلی خوب بازی کرد!

2. باخت رافا به داویدنکو تو میامی 2008 بود اگه اشتباه نکرده باشم، بازی هیثیتی نبود ولی بعد از بازی من گریه کردم!! برای خودمم عجیب بود شاید بخاطر بازی بد رافا بود شاید موضوع دیگه ای!؟ یادمه بعد از این باخت همه تو فروم های خارجی می گفتن رافا مختص خاکه و باید خداحافظی کنه ولی در ادامه ی 2008 نشون داد که همه اشتبا میکردن!! :866:

3. ویمبلدون 2007 ست 4 که رافا من رو به برد امیدوار کرد، یهو برقمون رفت!! من داشتم خدا خدا میکردم که رافا ببره وقتی برق اومد دیدم باخته خیلی نافرم خورد تو پرم! :182:

4. باخت رافا تو میامی امسال به نواک، طوری من رو داغون کرد که تا سه شب و روز بعد از بازی موقع خواب و بیدار شدن حس میکردم یه چیزی ازم کم شده!! در حالی که رافا نسبت به 2010 بهتر کار کرده بود ولی قابل هضم نبود برام. :3t1:


حالا خاطرات خوب:

1. اولین فرنچ رافا که بخصوص با متوقف ساختن راجر تو نیمه نهائی خیلی بهم چسبید اونم با بازیکنی مثل پوئرتا که خیلی شاخ شده بود. :655:

2. بردن ویمبلدون 2008 که تا سه صبح من خوابم نمیبرد، یادمه کامپیوترمم خراب شده بود و تنها دلخوشیم برد رافا بود!! نتونستم برای کل کل شبش برم اینترنت ولی همون برد برام کافی بود. :350:

3. المپیک 2008 که رافا با اون بازی تو ست دوم با نواک فکر نمیکردم بتونه براحتی گونزو رو شکست بده!! ولی خیلی حس خوبی بود... :443:

4. بردن استرالیای 2008 توسط ماریا به بهترین نحو ممکن!! تک تک بازیهاش رو دارم و مطمئنم اگه اونطوری بازی کنه هیچکس جلودارش نیست ولی افسوس که نمیتونه!! :243:

5. بازیهای رم 2009 که آخرین تنیسی بود که با مادرم دیدم و هر چند سال 2009 گند ترین سال زندگی من و رافا بود ولی اون بازیها هیچوقت از یادم نمیره...

شرمنده اگه یه کم زیادی زیاد شد!!

موفق باشید

davidbeckham
06-11-2011, 02:12 PM
تلخ ترین:باخت به سودرلینگ تو رولند:3t1:
شیرین ترین هم بردن یو اس اوپن و استرالیا توسط رافا
ضمنا برد نوواک تو نیمه نهایی استرالیا 2008 مقابل فدرر هم حال اساسی به من داد
مهمون داشتیم وقتی نوواک برد
من رفتم بیرون عین نوواک با مشت میزدم به سینه:254:
فکر کردن دیوونه شدم:434:
ضمنا اولین ویمبلدون رافا هم عالی بود

A!i
06-11-2011, 02:24 PM
تلخ ترین : باخت راجر در نیمه نهایی یو اس اوپن ۲۰۱۰ به نوله و باخت رافا در کوارتر استرالیا به فرر۲۰۱۱ :243: و باخت النا در ویمبی ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۸ در نیمه نهایی به سرنا ( واسه اینکه خوب بازی کرد نه اینکه سرنا رو دوست نداشته باشم )

شیرین ترین : قهرمانی راجر در برابر رافا تو فینال بارکلیز ۲۰۱۰ فقط :655:

S.A.IVI.A.N
06-11-2011, 02:24 PM
مرسی کوروش جان! ایشالا خدا رحمتشون کنه!

البته ممد هم یکم افه میاد! اگه هم نیاد حتما سیستمش اینجوریه،شاید تنیس براش مهم تر از رافا باشه.مگه میشه کسی از قهرمانیا رافا خوشحال نشه!

خوب بهترین خاطره من هم ویمبلدون 2008 بود!
باز هم رافا و راجر، باز هم چمن!
وقتی دو ست افتاد جلو دیگه داشتم واسه یه برد سه - صفر خودم رو آماده میکردم که اون بارون لعنتی اومد و وقفه بازی باعث شد راجر به بازی برگرده. تا جایی که ست پنج خودم رو برا باخت آماده کرده بودم:243:
یاده این بازی رو با داداشم خونه داداش بزرگم دیدیم! نمیدونم ماهوارم خراب بود یا چی شده بود خونه نبودم!
خلاصه هرطوری بود و با استحقاق رافا اون بازی رو برد!چقدر خوشحالی کردیم و پریدیم سر کله هم:350:
بعد از بازی باورم نمیشد رافا ویمبلدون رو برده،مخصوصا اینکه اولین گرند غیر از خاکش بود و دو بار پیاپی هم به راجر باخته بود!
یادمه بازی ساعت 1 شب تمام شد. اونقدر من و داداشم خوشحال بودیم که اون موقع تا خونه پیاده رفتیم:254:
شب هم تا ساعت 5 خوابم نبرد و همش تو رخت و خواب اینور اونور میشدم و به قهرمانیه رافا فکر میکردم!
از اعماق وجودم خوشحال بودم. یه چیزی میگم چیزی میشنوید! به معنی واقعی کلمه خوشحال بودم. به یاد ندارم که تو زندگیم خوشحال تر از اونشب رو سپری کرده باشم:655:


سپاس...!

Alireza Murray
06-11-2011, 02:59 PM
خاطره خوب که راستش رو بخواین من اونطور نداشتم که بخوام خیلی خوشحوال بشم چون اندی گرندی نبرده هنوز :243: ولی امیدوارم ویمبی امسال بهترین خاطره ام بشه مطمئنم اگه اندی ویمبی رو برد تا یک هفته خوابم نمیبره :434:
ولی خاطره ی بد که خیلی زیاد بوده ولی چندتا بودند که خیلی من رو ناراحت کرد :
بارکلیز 2009 بعد از بازی با ورداسکو من مطمئن بودم که اندی میره نیمه نهایی یادمه شانس نرفتن اندی خیلی کم بود شاید حدود 10% اما راجر 2-1 باخت و اندی نرفت فینال که برام خیلی سخت بود
استرالیا 2010 خب فینال گرنداسلم بود و اندی باید میبرد ، ست اخر اندی 5-2 جلو بود حتی در تایبرک 2 ست پوینت داشت اما اندی باخت بعد از بازی هم که اندی صداش میلرزید و حرف میزد و گریه کرد من یکدفعه شروع کردم به گریه کردن و رفتم بیرون و حسابی گریه کردم این اولین باری بود که بعد از باخت اندی گریه میکردم
ویمبلدون 2010 ، خب ویمبلدون تورنمنت مورد علاقه ی منه و هیچی جای ویمبی رو نمیگیره اندی هم اگه اون بازی رو میبرد احتمال قهرمان شدنش خیلی بالا بود حتی در ست اول یا دوم دقیق یادم نیست ، در تایبرک رافا دابل فالت زد خیلی خوشحوال شدم یه فریادی هم کشیدم و اندی ست پوینت داشت و سرو هم با خودش اما اون ست رو اندی باخت :240: بعد وسط ست 3 بود که الجزیره قطع کرد بعد چند دقیقه من رفتم ببینم بازی چی شد دیدم اندی باخته و زدم زیر گریه
بارکلیز 2010 نیمه نهایی با رافا ، این بدترین خاطره ای هست که از تنیس دارم در طول بازی بدجور استرس داشتم بدنم شده بود مثل یخ داشتم میلرزیدم ، هر 20 دقیقه میرفتم دستشویی :434: اندی در تایبرک ست سوم شانس زیادی برای برد داشت اما نبرد بعد اون بازی تا 2 هفته حوصله هیچی رو نداشتم هر وقت یاد اون بازی میوفتادم اشکم میریخت خلاصه خیلی بد بود :182:

Nima88
06-11-2011, 04:21 PM
بدترین خاطره باخت به سودرلینگ تو رولند 2009 ومتعاقب اون انصراف از ویمبلدون 2009 بود اون روزا کلا اعصاب داغون بود مخصوصا که هر جفتشم راجر برد.
شیرینترین خاطره هم فینال ویمبلدون 2008 وبعد از اون استرلیا 2009 ،فینال رولند 2008 خیلی چسبید.
از خاطره های تلخ دیگه ام میشه به باخت تو نیمه نهایی یو اس اپن 2008 به ماری و بازیهای مزخرف رافا در مسترز کاپ 2009 اشاره کرد.
منم مثل خشایار برد نواک تو نیمه نهایی استرلیا 2008 مقابل راجر خیلی بهم چسبید یادمه اینقدر خوشحال بودم تلخی باخت رافا به سونگا از ذهنم رفت.باخت رادیک به فدرر تو فینال ویمبلدون 2009 خیلی ناراحتم کرد قیافه داغون رادیک بعد بازی قلب هر کسی ناراحت میکرد.

Pouya
06-11-2011, 04:30 PM
خاطراتی که من از تنیس دارم عمدتا به قبل از سال 2007 برمی گرده. از آخرین نبرد های سمپراس-آغاسی و قهرمانی های هیوئیت گرفته تا قدرت نمایی فدرر در گرند اسلم ها و نهایتا خداحافظی آغاسی ، دوست داشتنی ترین و سخت ترین رقیب در کل دوره تنیس دیدنم. از اون سال به بعد به جز ویمبلدون 2009 تقریبا هیچ تورنمنتی رو به شکل جدی دنبال نکردم تا این فصل که با این سایت آشنا شدم و دوباره به تنیس دیدن علاقه مند شدم.
یکی از بهترین خاطره هایی که از تنیس دارم مربوط میشه به 8 سال پیش.با اینکه خیلی ازش گذشته، بعضی صحنه ها و امتیازاش دقیقا یادمه.قبل از اینکه بنویسمش هم دوباره ریز نتایج ست ها رو نگاه کردم تا روایتم درست باشه.البته فکر میکنم خیلی ها از بچه ها این بازی رو -حداقل همون موقع - ندیدن.خیلی فکر کردم و سعی کردم تا حسی رو که اون موقع داشتم منتقل کنم.امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره.

سال 2003 - دیویس کاپ - مرحله نیمه نهایی - بازی 4ام -ملبورن استرالیا.

در 3 بازی قبل 2-1 جلو بودیم ولی به بازی پنجم امیدی نداشتم. میدانستم این بازی است که سرنوشت برنده را تعیین می کند. مطمئن بودم پیروز می شویم. هر چه باشد ما میزبان هستیم. رقیب ، تازه ویمبلدون را فتح کرده بود ولی آن موقع تا این حد شناخته شده نبود. چهره سردی داشت. موهایش را طبق معمول آن سال ها از پشت بسته بود. مصمم به نظر می رسید. همه بازی هایش را مقتدرانه برده بود و یک تنه تیمش را تا اینجا بالا آورده بود. در بازی اول هم فیلیپوسیس را برده بود- مثل فینال ویمبلدون چند ماه قبل-. آن موقع خیلی جدی نگرفتمش. قهرمانیش در ویمبلدون را یک اتفاق میپنداشتم. به هر حال پیت خداحافظی کرده بود و هیوئیت و آغاسی هم تورنمنت خوبی نداشتند...

بازی شروع شد. در ابتدا هیچ کس به دیگری باج نمی داد.ست اول 5-5 شد. رقیب آماده تر به نظر می رسید، ولی احساس می کردم لیتون در لحظات حساس بازی را به سود ما خواهد نمود. اما انگار اشتباه می کردم. لیتون برک شد و مو قشنگ ست 1 را 7-5 برد. کم کم داشتم میترسیدم، ولی بازی نزدیک بود و لیتون میتوانست در ادامه نتیجه را عوض کند.

مو قشنگ ست 2 را طوفانی تر آغاز کرد. سرویس هایش خیلی خوب بود و فورهندش مهلک و دقیق. دراپ شات ها و بک هند وینر هایش امان لیتون را بریده بود. فوت ورک و بازی خوانیش هم عالی بود. انگار اصلا نقطه ضعفی نداشت. هم شیفته بازیش شده بودم و هم چهره محکم و مصممش. به خودم گفتم جایگزین سمپراس را پیدا کردم. بعد از این بازی او را به لیست محبوبانم اضافه می کنم. البته باید امروز ببریمش. بازی برایم خیلی مهم بود. ولی اگر ببازیم هیچ گاه نمی بخشمش. بازی خیلی حساس بود و شکست عملا به معنی پایان فصل برای هر دو بود. هنوز امید زیادی داشتم. اما دوندگی های لیتون کاری از پیش نمی برد ، از lob ها و volley هایش هم دیگر خبری نبود... خیلی بد باختیم ... در یک چشم بهم زدن: 6-2 .

ست 3 شروع شد. بازی همان روند قبل را داشت. لیتون با تمام وجود تلاش میکرد ولی انگار فایده ای نداشت... امیدم لحظه به لحظه کمرنگ تر میشد تا اینکه نتیجه 5-3 شد: سروینگ فر ده مچ! باورم نمیشد. داریم در زمین خودمان تحقیر می شویم... امیدم تقریبا صفر شد... اما به یکباره ورق برگشت. مو قشنگ برک شد: 5-4 . اما هنوز تمام نشده بود. 6-5 عقب بودیم و لیتون سرو میزد. موقشنگ عزمش را برای برد جزم کرده بود. این گیم از سخت ترین و عذاب آور ترین لحظات زندگیم بود. مردم و زنده شدم تا لیتون در رالی های طولانی آن مچ پوینت ها را به طرزی باورنکردنی سیو کرد. انگار واقعا داشت از کشورش در برابر دشمن دفاع می کرد. لحظات آخر به اندازه یک عمر طول کشید اما به هر ترتیبی بود در تای برک پیروز شدیم. نفسی به راحتی کشیدم. حالا شدیم 2-1 .

ست 4 ام پایاپای پیش می رفت. اینبار برعکس ست قبل شد. موقعیت های زیادی را از دست دادیم. 6-5 جلو بودیم و رقیب سرو میزد. لیتون با تلاش زیاد بازی را به ست پوینت می رساند. موقشنگ دراپ شات می زند ، لیتون به زحمت توپ را رد می کند ، سوئیسی والی مهلکی می زند ، لیتون به سختی توپ را می زند و زمین می خورد... باز هم نشد... اما نه! توپ به شکلی خارق العاده به انتهای زمین سوئیس برخورد کرده است. عجب امتیازی! بازی 2-2 می شود. نفسم از خوشحالی بند آمده. بالاخره به بازی برگشتیم.

جوان سوئیسی انگار رمقی برایش نمانده. ست پنجم زودتر از آنچه فکر می کردم به پایان می رسد. 6-1 برای استرالیا. استرالیا 3-2 سوئیس را شکست می دهد ، به فینال می رسد و با شکست اسپانیا قهرمان می شود. هیوئیت در آن بازی خوان کارلوس فررو را 3-2 می برد.

هیوئیت با آن بازی قهرمان من شد. از آن بازی خیلی چیز ها یاد گرفتم. هر چند وقت یکبار دوباره نگاهش می کنم. یاد گرفتم که باید تا آخرین لحظه جنگید و هیچ وقت از زندگی قطع امید نکرد. و اما آن مو قشنگ سوئیسی ... از آن به بعد طرفدارش شدم و تقریبا همه بازی هایش را با شور و هیجان خاصی دنبال کردم. اگر اشتباه نکنم این اولین و آخرین باری بود که بازی 2-0 برده را می باخت. البته آن موقع اصلا فکر نمی کردم رکورد سمپراس را بزند و به بهترین تنیسور تاریخ تبدیل شود. تقدیر چیز جالبی است... نمی دانم... شاید اگر آن بازی را می برد ، الان طرفدارش نبودم.

pouriya.alex
06-12-2011, 10:45 AM
بهترین خاطرات من :

1- قهرمانی راجر تو ویمبلدون 2006 که یادمه دل تو دلم نبود چون راجر چند بازی قبلیشو تو خاک به رافا باخته بود و اعصابم بدجوری خراب بود ، ضمن اینکه آرژانتین هم چند روز قبلش به آلمان باخته بود و دیگه داغون بودم و خدا رو شکر راجر به راحتی رافا رو برد و خیلی خوشحالم کرد !


2- قهرمانی راجر تو مسترز کاپ 2010 که واقعا با اقتدار بود و نشون داد استاد اساتیده تنیسه !
:866:
بدترین خاطرات من هم :

1- شکست تو رولندگاروس 2008 که بدجوری به رافا باخت

2- فینال ویمبلدون 2008 که مطمئن بودم تو چمن به رافا باج نمیده ولی ...، فرداشم امتحان داشتیمو بازی تا 1 شب طول کشید و خلاصه حالم خیلی گرفته شد

:243:

Nima88
11-11-2012, 08:41 PM
بدترین خاطره باخت به سودرلینگ تو رولند 2009 ومتعاقب اون انصراف از ویمبلدون 2009 بود اون روزا کلا اعصاب داغون بود مخصوصا که هر جفتشم راجر برد.
شیرینترین خاطره هم فینال ویمبلدون 2008 وبعد از اون استرلیا 2009 ،فینال رولند 2008 خیلی چسبید.
از خاطره های تلخ دیگه ام میشه به باخت تو نیمه نهایی یو اس اپن 2008 به ماری و بازیهای مزخرف رافا در مسترز کاپ 2009 اشاره کرد.
منم مثل خشایار برد نواک تو نیمه نهایی استرلیا 2008 مقابل راجر خیلی بهم چسبید یادمه اینقدر خوشحال بودم تلخی باخت رافا به سونگا از ذهنم رفت.باخت رادیک به فدرر تو فینال ویمبلدون 2009 خیلی ناراحتم کرد قیافه داغون رادیک بعد بازی قلب هر کسی ناراحت میکرد.

اون موقع که این پست میدادم هنوز فینال استرلیا امسال اتفاق نیفتاده بود.
قطعا این بازی تلخ ترین خاطره ای که از تنیس دارم .
اونقدری اعصابم خورد بود که 2 ماه ، 2 ماه نیم سایت نیومدم.

Sorou$h
11-11-2012, 10:15 PM
بدترین خاطره من شکست امسال نواک جوکویچ تو یو اس اپن 2012 مقابل اندی ماری. البته شکست امسال نواک هم تو رولند گاروس مقابل رافا باز هم خاطره بدی بود.

بهترین خاطره من هم بردن فینال 3گراند اسلم توسط نواک جوکوویچ از رافائل نادال.

Red-Line
11-11-2012, 10:17 PM
با سلام

صحبت از خاطره شد . والا من اینقدر خاطره خوب و بد از تنیس دارم که واقعا نمیدونم کدومش رو بگم ولی باور کنید بدون تعارف بهترینش اون تاپیک های تنیسی بود که تو ایتی داشتیم یادم اوایل فقط منو کوروش بودیم یواش یواش بچه اضافه شدن فرید ، محمد ، ارسام ، مجی و .... اون دوارن واقعا تنیس برای لذت خاصی داشت که دیگه به دلیل مشغله روزانه قسمت نشده در خدمت عزیزان تو این سایت باشم ولی واقعا هر موقع میام به این سایت یه احساس خیلی خیلی خوبی بهم دست میده که واقعا دوسش دارم.

اما میرسیم به بهترین و بدترین در بازی های تنیس

بهترین رو که به طور حتما می تونم بگم اون فینال وینبلدون سال 2008 بود ! واقعا حماسی بود شاید بهترین خاطره ورزشی کل دوارن زندگیم و حتی یکی از بهترین روز های کل دوران زندگیم بود مخصوصا با اون جوی که اون موقع تو نت داشتیم

اما بدترین هم به طور حتم باز هم استرالیا امسال بود . واقعا از ته دل ناراحت شدم . خیلی برام سخت بود خیلی !!!!!!!!!!

مرسی از عزیران

john
11-11-2012, 10:33 PM
شيرين ترين خاطرم برميگرده به امسال مسترز مادريد بازي ورداسكو و نادال راند ٣ كه ورداسكو ست اول ٦-٣ برد ولي ست بعدي رو ٣-٦ باخت و ست سوم ٥-٢ عقب بود وقتي ٥-٥ شدند ديگه باورم نمي شد و وقتي ٧-٥ برد لظه مچ پوينت با موبايل داشتم صحبت ميكردم و لحظه اي كه با يك وينر به بازي پايان داد موبايلم پرت كردم و مرخص شد البته از شدت خوشحالي:434: تلخ ترين خاطرم هم رولند گاروس البته تلفظ فارسي ان بازي ايزنر و متيو كه متيو در ٤:٥١ دقيقه توانست بازي ببره كه ان شب واقعا خوابم نبرد

Sajad
11-11-2012, 10:47 PM
تلخ ترين خاطره فينال رولند گاروس امسال بود دقيقا يادم تا دو شب خواب مچ پوينت بازي رو ميديدم:182:
بهترين خاطره هم مربوط به فينال استراليا 2008 و 2012 هست

mojtaba ashouri
11-12-2012, 12:50 AM
تلخ ترین رو واقعا نمی دونم کدومو بگم. باخت راجر تو فینال رولند 2008 یا استرالیا 2009 یا یواس 2009 یا یو اس 2010.
نه فهمیدم. استرالیا 2009.چون واقعا من هم از گریه راجر گریم گرفت.مخصوصا صحنه ای که راجر نتونست جلوی اون خبرنگارا ( فک کنم تو لاکر روم یا یه راهرویی بود) مصاحبه کنه و بد جور گریه کرد.واقعا تلخ بود.چقدر به نادال فحش دادم.یو اس اوپن 2009 فقط و فقط مبهوت بودم.ولی یو اس 2010 آی که چقدر کفرم گرفت و تا استرالیای 2011 با راجر قهر کردم و هیچ کدوم از بازیاشو نگاه نکردم.

nima.a
11-12-2012, 06:39 AM
شبرین ترین: ویمبلدون 2009 و 2012
تلخ ترین: هربار راجر باخته :243:

saRAfa
11-12-2012, 02:15 PM
شیرین ترین خاطره:برد نوله پس از مدت ها در مونته کارلو 2012 و رولندگارروس:866:2012
تلخ ترین خاطره:فینال استرالیای 2012 که با این که بازی رو ندیده بودم با دیدن نتیجه گریه کردم.:240:

Behr@d
11-12-2012, 02:54 PM
تلخ ترین : شکست رافا مقابل جوکوویچ در استرالیا اوپن . من وقتی در ست شماری 2 بر 2 شد خیلی امیدوار شدم اما نتونستم بقیه ی بازی رو ببینم و به همین خاطر رفتم با برادرم ( که طرفدار شدید نواک بود ) تو حیاط بدمینتون بازی کردم .وقتی بازیمون تموم شد اومدم تلویزیون رو باز کردم دیدم نوشته Runner Up رافائل نادال و سریعا زدم زیر گریه .

شیرین ترین : پیروزی مقابل فدرر در فینال رولند گاروس 2011

SOROOSH_RF
11-12-2012, 03:31 PM
تلخ ترین خاطره. باخت راجر به رافا در رولند 2011 چون وقتی دیدم فدرر اینقدر خوب و مقتدرانه بازی رو شروع کرد یه جورایی خیالم راحت شده بود که ایندفعه راجر میبره ولی وقتی ست اول رو اونطوری ناباورانه واگذار کرد ست دوم هم که باخت یادمه دیگه نتونستم دووم بیارمو از خونه زدم بیرون تو خیابونا راه میرفتم.هنوز هم وقتی این بازی رو میبینم باورم نمیشه که فدرر این بازی رو باخته.

اما خاطرات شیرین زیادن از جمله قهرمانی ویمبی 2009،2012 . بارکلیز 2010،رولند2009 و برد مقابل جوکو در رولند 2011.

Mehdiii
11-05-2013, 05:09 PM
عجیبه که خیلی وقته این قسمت سایت کسی سرنزده !
تلخ ترین خاطره : باخت فدرر به سافین تو سمی فاینال aus2005 . فدرر با اینکه تو اون جام بسیار آماده بود ولی به علت مصدومیت سرشانه تو ماراتن 5 سته به سافین باخت . البته باختش به نادال تو سمی رولند2005 هم بسی ناراحت کننده بود .
شیرین ترین : لحطات شیرین خیلی زیادند ولی این اواخر برد فدرر مقابل نواک و ماری تو ویمبی 2012 بسیار لذت بخش بود .

delpotro
11-05-2013, 05:33 PM
خاطرات تلخ و شیرین زیاد دارم.

تلخ ترین خاطره :

باخت رافا به داوید فرر استرالیای 2011

باخت رادیک به واورینکا استرالیای 2011

باخت مونفیس به اشتپانک واشینگتون 2011

شیرین ترین ها :

قهرمانی نواک در ویمبی 2011 اون موقع به خاطر این که رافا چندین بار پیاپی دل پوترو رو برده بود، ازش بدم

اومده بود.

وقتی نواک قهرمان شد اینترنت خونمون قطع بود. من به سرعت برق و باد از منیریه به سمت میدون ولی عصر

میدویدم که بتونم یه پست بدم تو تاپیک.

وقتی داشتم میدویدم به سبک نواک مشتمو میکوبیدم تخت سینم یه دفعه شنیدم یکی میگه سلام.

دیدم رفیق صمیمیمه. د.و.س.ت د.خترشم باهاش بود.دختره داشت همینجوری چپ چپ منو نگاه میکرد انگار

یه دیوونه زنجیری رو داره میبینه.هیچی دیگه از خجالت آب شدم و رسیدم به کافی نت این پست رو دادم:

http://tennistalkers.com/showpost.php?p=53095&postcount=763

برد سودرلینگ در مقابل مونفیس پاریس 2010

برد سودرلینگ در مقابل هیوییت ویمبی 2011

قهرمانی سودرلینگ در باشتاد 2011

برد رام در مقابل هیوییت آتالانتا 2011

برد آلماگرو در مقابل بردیخ ایندین ولز 2012

برد داویدنکو در مقابل کارلوویچ متز 2012

تو این بازی نیکولای ست اول رو باخته بود و ست دوم هم تو تای بریک مچ پوینت سیو کرد و ست سوم هم

دکتر رو بیگل کرد.

قهرمانی خوان کارلوس فررو در اشتوتگارت 2011

قهرمانی اشتیبه در چلنجر تور فاینالز 2011

قهرمانی کلیژان در سن پطرزبورگ 2012 با برد در مقابل یوژنی

همه بازی های سودرلینگ و دلپو هم خاطرست.

پریشب خواب دیدم سودرلینگ برگشته.اینقدر تو خواب خوشحال بودم.وقتی بیدار شدم و فمیدم فقط یه خواب

بوده اینقدر گریه کردم.

Rafa
11-05-2013, 09:10 PM
درود
اووووووووووووو وووووووووووووووه
منم خاطره ی شیرین از تنیس زیاد دارم، کلا رافا قهرمانیاش انقد زیاد بوده که خاطرات تلخمون رو کمرنگ جلوه بده
شیرین ترین: بدون شک فینال ویمبلدون 2008 که حماسی و تاریخی بود(بهترین بازی کل ادوار)
یادمه راجر گفته بود بدون دادن ست میخوام قهرمان شم!
منم ب طور کاملا اتفاقی بازی رو از شبکه cnn turk که اون سال بازیای نیمه نهایی و فینال رو پخش میکرد دیدم
واقعا خوش شانس بودم که این کانال بازی رو پخش کرد
یادمه دوستام اومده بودن دنبالم بریم بیرون که یادم نیست چه دروغی سر هم کردم تا نرم باهاشون
البته داشتن ابزار لهو و لعب مثل گیرنده ی ماهواره رو ازشون مخفی کرده بودم
فینال استرالیای 2009 که متاسفانه ست آخر رو ب دلیل اینکه اعراب بازی رو از ابوظبی یک ب 2 بردن ندیدم
ولی از اینکه رافا باز هم ی بازی حساس و 5 سته دیگه از راجر و گرندی در استرالیا رو داشت میبرد خیلی خوشحال بودم
یو اس اوپن 2010 که ب زعم عده ای رافا هیچوقت نمیتونست یو اس ببره!!! اشک شوق ریختم منی که زیاد اشک شوق ب چشام نمیاد
نیمه نهایی رولند امسال هم واقعا شیرین بود، در اوج ناامیدی ب بازی برگشتیم
تلخترین ها: باخت ب سودرلینگ که باورم نمیشد ، من رافا رو برای سال ها تو رولند شکست ناپذیر میدیدم
رفتم بیرون و تنهایی تو پارک قدم زدم و یکم هم گریه کردم
بارکلیز 2010 هم تلخ بود
ویمبلدون 2011: تا حدودی ب باختای رافا مقابل نواک عادت کرده بودم ولی اون بازی اتفاقات تلخ دیگه ای رو هم برام رقم که زد که هنوزم یادم میفته و برام تلخه و احساس پشیمونی میکنم.
استرالیای 2012 هم واقعا تلخ بود.

Mehdi.A
11-06-2013, 02:44 AM
واقعآ اونقدر که خاطرات بد از تنیس دارم، خاطرات خوبم زیاد نیست (ولی پر رنگ هست) .

خاطرات بد (خیلی زیاده ولی top 3 این ها هستند) :

ویمبلدون 2003: عاشق هنمن بودم. انتظار داشتم با توجه به دو تا نیمه نهایی متوالی ویمبی، بیاد و این بار قهرمان بشه (چقدر احمق بودم) ولی تو 1/4 به یه تنیسور بیش از حد گمنام (یادم نیست اما فکر کنم فرانسوی بود) باخت. بعد از اون تقریبآ هر تورنومنتی شرکت کرد همون دور اول حذف شد تا بالاخره مسترز پاریس رو برد.

رولند گروس 2007: از رادیک روی خاک هیچ انتظاری نداشتم اما واقعا وقتی همون دور اول به ایگور آندریف باخت دنبال یه دیوار محکم می گشتم که سرمو بکوبونم بهش. آندریف اون سال بغداتیس رو هم حذف کرد و همینطور رفت جلو اما نواک جوون ترمزشو کشید. همون موقع بود که یه کم به نواک سمپاتی پیدا کردم. با این حال از اون تورنومنت گند رادیک فقط تو ذهنمه!

استرالیا 2009: تازه موبایل دار شده بودم. سر کلاس فیزیک بودم. از یکی از رفیقام نتیجه بازی رو با اس ام اس می گرفتم. توی ست سوم بازی نیمه نهایی (رادیک - فدرر) کماکان امید داشتم رادیک یه کاری بکنه که خب نکرد و 3-0 باخت. اینقدر اون موضوع تأثیر روانی بدی روم گذاشت که دیگه سر هیچ کلاسی با اس ام اس نتیجه هیچ چیزی رو دنبال نکردم!


خاطرات خوب:

استرالیا 2013: ست اول بازی نواک - واورینکا رو دیدم که نواک تو کمتر از نیم ساعت با فضاحت باخت. بازی رو زدم رو ضبط و رفتم بیرون خونه به کارام برسم. خیابون ها شلوغ بود و دیر برگشتم. وقتی اومدم در نهایت تعجب هنوز بازی ادامه داشت و نواک در نهایت برنده شد. تجربه بی نظیری بود :001_smile: .

ویمبلدون 2007: خاطره ای بسیار کشکی اما جالب بود. با کنار کشیدن ماری به دلیل مصدومیت مچ، امید اول تنیس بریتانیا، هنمن پیر بود. هنمن تو بازی اول در شرایطی که اون زمان واقعا تنیسور داغونی بود، کارلوس مویا رو حذف کرد. بازیشون کلی طول کشید و از رو اون تپه کنار استادیوم ملت جو می دادن و کلآ بیشتر از برد هنمن اون جو رو دوست داشتم. البته بعدش رفت به فلی لوپز باخت اما آخرین تصویری که ازش تو ویمبلدون تو ذهن من مونده کاملآ قابل قبوله. دمش گرم :) .

مسترز میامی 2010: دیگه تو ذهن من، رادیک یه تنیسور درجه اول نبود اما تو اون تورنومنت اومد و قهرمان شد و نشون داد که هیچ وقت نباید بی خیالش شد. بازی با نادال تو نیمه نهایی رو از ته دل دوست دارم. باورم نمی شد بعد از یه ست باختن بیاد و برگرده به بازی. دمش گرم.